شاید تاریکی مطلق، بیشتر در بیان قابلتجربه باشد تا در عمل. از آن روی که فراوان دیدهام مواردی را که پس از ورود به تاریکی، چشم فراختر شده و بدون هیچ کورسویی حتی، تمام آنچه را در محیط هست، دریافته و دیدهام. در اتاقی که ناگهان برق میرود، در نیمهشب جادهای خلوت که هوس میکنی تا دقایقی را با چراغهای خاموش برانی یا در کوهنوردی در دل شبی که نشانهای از ماه و ستاره بر آسمان نیست. قدری که تأمل میکنی، همه چیز دیدنی است و قابل تشخیص. اما تاریکی مطلق را تنها به یک شیوه میتوان ایجاد کرد، با عینک آفتابی؛ در دل تاریکیهایی که شرح نمونههایی از آن رفت. گزارههای غالب دیدارهای نوروزی در سه هفته گذشته از سال نو، در نوع خود شگفت بود، از آن روی که غالبا بوی نومیدی میداد، در شرایطی که بیش از هر زمان دیگری باید سرشار باشد از شور و نشاط. شگفتتر، برخی از صاحبان این گزارهها بودند که به اقتضای مسئولیت و مأموریت مهمی که دارند، اینگونه نگریستن به آینده، از آنان به سختی پذیرفتنی است.
بیگمان، سرمایه اجتماعی اگر آسیبی دیده باشد، فقط از آن توده مردم نیست که در میان برخی خواص هم رواج یافته است. خواصی که به دلیل جایگاهی که در آن هستند، باید بهتر و دقیقتر ببینند اوضاع را و بهجای آنکه عینک تیرهای در گرگومیش فضای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زده باشند، شایستهتر بود تا چشم فراختر کرده و آینده روشن را ببینند. آنچه این بنده در پشت تمام دلنگرانیها و شکوه از تیرگیها به چشم میبیند، نگذاشت تا در این سه هفته، کلام لرزان و یأسآلود برخی دوستان بزرگ، تصویر ماههای آینده را تیره تلقی کند، اگرچه ممکن است قدری تار و کدر باشد.
مسائل ریزودرشت اقتصادی و اجتماعی که از یکسو مردمان را به دشواری معیشت کشانده و از سوی دیگر غبار بر رخ اخلاق و ادب نشانده است، دلایل مهمی برای تزریق نومیدی و بدتر از آن، باور نومیدی است. اما اگر نمیتوانیم در تاریخ دیرین کشور تأمل کنیم، کافی است به تمام چالشهای صد سال اخیر ایران بنگریم تا دریابیم که حق ناامیدی نداریم و فرج بعد از شدت وعدهای حتمی بوده است.
تلقی دوستان دلگیر با گرایشهای سیاسی مختلف و حتی گاه متضاد، آن است که نه در رویکردهای کلی و کنشهای دولتمردان و مسئولان نهادهای مختلف امید گشایشی هست و نه در نامهایی که درست یا نادرست اما بهطور جدی بهعنوان نامزدهای ریاستجمهوری پیشرو مطرح است. باور آنان این است که دوره چهرههای اثرگذاری که در دورههای پیشین انتخابات ریاستجمهوری رقابت میکردند، اعم از پیروز و شکستخورده، دیگر به سر آمده و در خرداد آینده، در انتخاباتی بیرمق و حداقلی، چهرهای ناتوان زمام امور را به دست خواهد گرفت.
باور روشن این بنده اما چنین نیست. ارزیابیام این است که اکنون و در اوان سال 1400، نگاه ما به نامها و شخصیت افرادی که در آن دورهها رقابت میکردند، نگاهی پسینی است که تا حدودی، رنگ مطلق نیز به خود گرفته است. کافی است در میان همین نامزدهای مطرح این روزها بگردیم و بیابیم که هم قرینه رقبای اصلی سالهای 68، 72، 76 و 80 وجود دارد و هم مشابه نامزدهای اصلی سالهای 84، 88، 92 و 96. سالها را بدان سبب آوردم تا تصویر را در زمان خود ببینیم نه در 1400 که تفاوتهایی آشکار با آن سالها دارد؛ به واسطه تغییر نسلی اساسی که رخ داده است. ازاینرو، هم رقابتی جدی میتواند شکل گیرد و هم مشارکتی کثیر.
اگر میشد بیشتر نوشت، نمونههای برجستهای میآوردم برای اثبات آنکه به دلیل روشنتربودن فضای کشور و شفافیت مطالبات مردم، بهویژه نسل جوان پرشور و نگران و نیز تجربه گرانسنگی که در دست مدیران کشور هست، از یکسو و تغییر بنیادینی که در وضعیت و موقعیت ایران بزرگ و نقشآفرینیهای مهمش رخ نموده، مانند آنچه در مذاکرات برجامی، همکاری راهبردی با چین، توسعه روابط با همسایگان و همچنین تقویت زیرساختهای اقتصادی درحال رخدادن است، از سوی دیگر، ماههای آینده، دوره پیشرفت و اعتلای کشور خواهد بود. کیست که نداند در دنیای پرتلاطم اکنون، پیشرفت جز با دشواری و عرقریزان روح و جسم محقق نمیشود و حتی گاهی جراحیهایی لازم است که ممکن است درد و زخم نیز به همراه داشته باشد اما نتیجهاش هرچه باشد، بهبودی است و رستگاری.
ازاینرو، مانند م. امید بزرگیاد در قاصدک مشهورش، نومید نیستم و اعتقادم آن است که نهتنها در اجاقها، خردک شررها فراواناند، بلکه حتی میتوان طمع شعله بست و مسئولیت نخبگان، ترویج گفتمانی است که در آن بهجای تمرکز صرف بر چهرهها، برنامههای عملیاتی برای تحقق اولویتها و ارزیابی توانمندی افراد برای انجام وعدههای مبتنی بر برنامهها معیار انتخاب باشد.
حجتاله صیدی