arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۸۸۴۵
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۲۲ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، جمعه ۱ تا چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۴۸: اعتصاب دانشگاه‌ها در اعتراض به سه برابر شدن کرایه اتوبوس‌ها در تهران؛ مردم طرفدار دانشجویان هستند/ شاه قبول کرد تصمیم دولت لغو شود

یادداشت‌های اسدالله علم: اتفاق دیگری در تهران افتاد که خیلی باعث ناراحتی شد. آن این که به عذر اضافه کردن خطوط کمربندی اتوبوسرانی یک دفعه ترتیب کار را طوری دادند که کرایه اتوبوس سه برابر ترقی کرد، تمام مردم ناراحت شدند و در نتیجه دانشگاه ها اعتصاب کردند و دانشجویان به بلوا پرداختند و شروع به شکستن در و پنجره اتوبوس ها نمودند. کار داشت بالا می گرفت زیرا همه مردم طرفدار دانشجویان بودند. تا این که شاهنشاه امر دادند نرخ به صورت اولیه برگشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
جمعه ۱ تا چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۴۸: [این چند روز] در ژنو گذشت. این جا هم طبيب من به مرخصی رفته بود، ولی کاری داشتم که ماندم. از اخبار مهم در این چند روزه، مسافرت پر جنجال پمپیدو رئیس جمهور فرانسه به آمریکاست. پمپیدو چون هواپیمای میراژ به لیبی فروخته است، از طرف یهودیهای آمریکا تظاهرات سختی بر علیه او به عمل آمد. حتی در سنا هنگام نطق او، نصف سناتورها از جلسه خارج شدند. با آن که قبل از حرکت و مسافرت به داخل آمریکا و حتی قبل از نطق در سنا، برخلاف معمول در [باشگاه ملی روزنامه نگاران] National Press Club نطق کرد و به آمریکا تملق زیاد گفت. سیاست فروش اسلحه به لیبی را هم به این نحو توجیه کرد که اگر من نمی دادم روس ها می دادند. به علاوه من در فروش اسلحه به لیبی شرایطی قائل شده ام که من جمله نباید این اسلحه در اختیار دولت دیگری (اشاره به مصر) قرار گیرد. با وصف این حرف های او فایده نکرد و تظاهرات شدیدی بر علیه او شد. با وصف این پمپیدو مرد فهمیده ای‌ست و از این سفر بهره برداری خواهد کرد. از همه مهمتر برخورد او با مسائل روز است که به نظر من عالیست....
 
موضوع مهم دیگر، تصمیم عجیب و شدید دولت سویس است که عرب ها را دیگر به سویس راه ندهند چون مردمان وحشی هستند. معلوم و ثابت شد که هواپیمای سویسی که روی زوریخ منفجر شد کار چریک های عرب بود که بمبی در داخل آن گذارده بودند. هواپیمایی را در فرودگاه وین خواستند منفجر کنند که بمب در دماغه آن ترکید و هواپیما مجددا سالم به زمین نشست و کسی کشته نشد. ولی در هواپیمای اولی ۴۵ نفر من جمله ۱۳ نفر اسرائیلی کشته شدند. 
 
اتفاق دیگری در تهران افتاد که خیلی باعث ناراحتی شد. آن این که به عذر اضافه کردن خطوط کمربندی اتوبوسرانی یک دفعه ترتیب کار را طوری دادند که کرایه اتوبوس سه برابر ترقی کرد، تمام مردم ناراحت شدند و در نتیجه دانشگاه ها اعتصاب کردند و دانشجویان به بلوا پرداختند و شروع به شکستن در و پنجره اتوبوس ها نمودند. کار داشت بالا می گرفت زیرا همه مردم طرفدار دانشجویان بودند. تا این که شاهنشاه امر دادند نرخ به صورت اولیه برگشت. اول که بلوا شروع شد، گویا به پیشنهاد دولت شاهنشاه فرموده بودند به بلوا که نمی شود تسلیم شد، باید سرکوبی شود! من اتفاقا آن شب در لوزان... بودم. با تهران صحبت کردم، بعد با سنت موریتز صحبت کردم و سرهنگ وزیری هم به من گفت غائله را امر دادند قوای انتظامی خاموش کنندو من فوری تلفنی به شاه عرض کردم. عرض کردم: آن وقت که غائله را با زور خاموش کردیم (من نخست وزیر بودم و غائله پانزدهم خرداد به اغوای بختیار و آخوندها و کمونیست ها پیش آمده بود، بر علیه اصلاحات شاهنشاه) یک عده را برای منافع بزرگ ملی پایمال می کردیم و همه مردم طرفدار عمل ما بودند، و حالا قضیه برعکس است. امر فرمایید قطعا این تصمیم دولت لغو شود، قبول فرمودند. خدا رحم کرد و شانس شاه بلند است که باز هم این کثافتکاری در غیاب معظم له شد، و مردم دانستند که امر شاه آن را لغو کرد. اصولاً تصمیمات فعلی هیچ گونه هماهنگی ندارد و من واقعا نگرانم که عاقبت کار چه می شود. درست است که حالا سیاست های خارجی به ما کاری ندارند ولی زمینه داخلی ما به نظر من خوب نیست و من که خیلی خونسرد هستم، گاهی دچار اضطراب می شوم. هر وزیری به طور علیحده گزارشاتی به عرض شاهنشاه می رساند و شاهنشاه هم اوامری صادر می فرمایند. روح نخست وزیر بدبخت بی لیاقت هم اطلاع از هیچ جریانی ندارد.
 
شاید علت بقای او هم همین باشد. کسی چه می داند؟ حالا شش سال است که نخست وزیر است. چون تصمیمات به این صورت هستند شاهنشاه هم که وقت ندارند همه جهات کارها را ببینند، از یک جایی خراب می شود و از اختیار خارج می گردد. درست است که ماشاءالله، شاه با ۲۸ سال تجربه سلطنت و گذراندن دوران های خطرناک فوق العاده مجرب شده اند و ماشاء الله ذکاوت و عقل خدادادی هم اضافه بر این موهبت است، ولی اصولاً در دنیای امروز کار مشکلتر از این حرف هاست. من مكرّر عرض کرده ام اجازه بفرمایید هیئت های مشاورینی درست کنیم و همه امور را مطالعه نمایند، بعد شاهنشاه تصمیم اتخاذ فرمایند. می فرمایند این که دولت در دولت می شود، من دستگاه های مطالعاتی در ساواک و قسمت های نظامی دارم، کافیست. عرض کردم همه رؤسای کشورهای بزرگ چنین هیئت هایی دارند. با مشاورین رئیس جمهور آمریکا هم که خودتان ملاقات فرموده اید که به کلی سوای دستگاه های دولتی هستند. ولی شاهنشاه از این امر خوششان نمی آید، چه باید کرد؟ اما من می ترسم که روزی تاوان این کار را بدهیم.
نظرات بینندگان